دیروز عصر خسته از کارهای خونه و مطالعه و درس های آزمون جامع، رو کاناپه دراز کشیده بودم و داشتم با زهرا دوستم تلفنی صحبت میکردیم. زهرا دقیقا یک ماه قبل از ما کربلا بوده. صحبتمون گل کرده بود و داشتیم از خاطرات کربلا میگفتیم. رسیدیم به خاطره وداع حرم حضرت عباس....من هم که هر موقع اسم حضرت عباس میاد اونقدر قلبم زیر و رو میشه که نمیتونم احساساتم رو کنترل کنم و اشکهام میریزه چه برسه به اینکه یاد روز وداع حضرت بیفتم...... اون روز ابری بارانی دلگیر که انگار من داشتم از عزیزترین کس م جدا میشدم.....همون روزی که اشک ریزان رفتم کنار ضریح و برای لحظاتی ضریح رو در آغوشم فشردم و با غمگین ترین حالت دنیا خداح عصر پاییزی.......
ما را در سایت عصر پاییزی.... دنبال می کنید
برچسب : بوی,عشق,بوی,بهشت, نویسنده : 1berangezendegi1 بازدید : 19 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:28